آندیا یک سال و نیمه شد
سلام سلام کوچولو قشنگ مامان
امروز 6 آذر 92 هستش
فرشته من 18 ماهه شد
18ماهگی مبارک عسلم ایشالا همیشه تنت سالم باشه
میخواستم کیک برات درست کنم اما از اونجایی که زیاد روبراه نیستیم و... گذاشتم برای چند روز دیگه اما....
وقتی بابا اومد سوپرایزمون کرد یه کیک کوچولو خوشگل با چند تا شمع پیچ پیچی گرفت و گفت بریم خونه مانجون باباجون که تنها هم بودن ما هم کیک رو برداشتیم و رفتیم خونه اونها خیلی هم خوشحال شدن و شب خوبی بود کلی با شمع ها بازی کردی و هی روشن میکردم تو فوت میکردی البته هنوز بلد نیستی فوت کنی بیشتر از بینی هوا میدی بیرون...
یه چیز جالب هم این بود که با اینکه اصلا علاقه ای به کیک خامه ای نداشتی اینسری با جاقو کیک بری حمله کردی به کیک ما هم کیک رو گذاشتیم جلوت و تو هم شروع کردی با انگشت بازی با کیک چون بیشتر بازی و خرابکاری بود تا کیک خوردن
چند روز پیش خونه مامانی وقتی عمه نیلو برامون کیک سیب درست کرده بود اومدیم خونه دادم خوردی گفتم بگو کیک تو هم با ناز گفتی چیچ یه جور خیلی خوردنی میگی قربون اون ناز کردنات بشم عشق مامان
خلاصه که دست بابایی درد نکنه خیلی خوشحالمون کرد و خوش گذشت چون من رو 18 ماهگیت تعصب داشتم و ناراحت بودم که نمیتونستم کیک درست کنم..
حالا فعلا مامان تو فکر واکسن البته پس فردا میریم برای واکسن خیلی سخته چون دیگه کاملا میفهمی خدا کنه همه چی خوب پیش بره و زیاد اذیت نشی
بقیه هم در ادامه مطلب
آندیا و بابا علی
آندیا و حمله به کیک با چاقووو
بدون شرح
آندیا و بابا جون