باغ شهریار

1392/8/30 13:54

نویسنده : مامان مریم

595 بازدید

اشتراک گذاری

پنج شنبه با بابا و مامان ناهید و خاله مرضیه و عمو آرش و خاله روفیا و دای پوریا و پارسا رفتیم باغ شهریار عمو آرش اینا...

اونجا خیلی شیطنت کردی کلی تپه چاله بودو همش میگفتی ولت کنیم خودت راه بری دستتم هیچکس نگیره همشم میوفتادی خودتو خاک خالی کردی ولی حسابی بازی کردی و خسته شدی دمه غروب خیلی سرد شد منم پیچیدمت تو ژاکتم و تو بغلم از خستگی بدون هیچ تلاشی خوابت برد

فرداشم دیدیم دندون آسیاب سمت چپت یه پایش نیش زده مبارکه عزیزم Kisses

شکلک های محدثه

آندیا و دایی پوریاااا جووووون

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

دایی پوریا
1 آذر 92 19:14

اهو کوجولوی دایی اونروز کلی با هم دنبال بازی کردیم هر دوتامونم کلی خاکی شدیم بعد با هم رفتیم یخ بازی گلی شدیم >ولی خیلی خوش گذشت اصلا هر جا که تو باشی به همه خوش میگذره>هر وقتم بهت بگم یخ میخوای بی برو برگرد میگه اره/ یخ رو هم خیلی عادی میگیری دستت هیچ وقتم دستای کوچولوت یخ نمیزنه[خنثی