3ماهگی تا 5 ماهگی و اولین مسافرت آندیا خانم
تو ٣ ماهگی چند تا اتفاقافتاد یکی اینکه ١٥ شهریور یعنی نیمه شعبان عروسی خاله سوسن بود که البته من شما رو نبردم چون راهش دور بود و اذیت میشدی خودمم زود برگشتم.
بعد اینکه برای اولین بار رفتیم خونه خاله لیلی و کیان رو دیدیم آخه کیان یک هفته از شما بزرگتره و ٣٠ اردی بهشت نودویک دنیا اومده.
تو تشک بازی خوابوندمت و خیلی خوشت اومد.
برای اولین بار ٩ شهریور یعنی روز عید فطر سال ٩١ با مامان ناهید و خاله مرضیه و بابا علیرضا و بابایی رفتیم (قزوین_ فلار) مسافرت که خیلی هم خوش گذشت مامان ناهید اونجا بردت حموم.کلا عاشق حموم و اب بازی بودی.
١٨ شهریور اولین بار بود که دیگه خودت اسباب بازیهاتو بر میداشتیو.
٢٤ شهریور اولین قلتو زدی.
٢٨ شهریور برای اولین بار گذاشتمت تو لگن آب و با هم آب بازی کردی اولین بار یکم ترسیدی و تعجب کردی که اردکتو از آب برداری بعد کم کم خوشت اومد که ابو پپاشی اینور و اونور.
٣٠ شهریورم تولد خاله مرضیه بود که خونه خودمون یه جشن خودمونی گرفیم.
١٩ آبان هم تولد مامان مریم بود که چندتا از دوستامو دعوت کردیم اومدن یه تولد کوچولو گرفتیم...تا ٥ ماهگی تقریبا به همین روال گذشت....
عکسا تو ادامه مطلب
آندیا خانم و آقا کیان انقد تکون میخوردین این بهترین عکستون بود
در حال بازی تو تشک بازی
خوابیدن ناز عین فرشته ها