6 ماهگی
٦ماهگیت دقیقا مصادف بود با محرم و عاشورا و تاسوعا که ما هم لباس علی اصغر تنت کردیم وقتی رفتیم کنار دسته ها واستادیم شما اشک از گوشه چشمت سرازیر بود کلی هم میترسیدی از اون شلوغی...
واکسن ٦ماهگیتم زدیم.غذای کمکیتو با فرنی و سرلاکم شروع کردیم که ماشالا استقبالم کردی و دوست داشتی دیگه خودت از یکم قبل تر قشنگ میشستی و بازی میکردی گوشتم سوراخ کردم..واسه خودت ادد بدد میکردی ولی صوت با مفهومی نداشتی...
بقیه عکسا توادامه مطلب
بعد از سوراخ کردن گوشت البته چون مریض هم بودی اینشکلی شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی