7 ماهگی تا 9 ماهگی
٧ماهگی رفتیم آتلیه و کلی عکس خوشگل انداختیم ازت البته شبش اومدیم خونه فهمیدم مریضی و خیلی اذیت شدی تا چند روز بمیرم الهی تو عکسام از چشات معلومه دیگه الان از چشمات میفهمم
روز به روز بانمک تر از قبل میشدی دست دستی میکردی البته خیلی قبلتر ولی خوب الان با یه اشاره هم میرقصیدی هم دست میزدی عاشق آهنگ گاگنام استایل بودی و اصلا طاقت نمیآوردی تنها یه جا بمونی همش باید میشستم کنارت تقریبا به هیچکارم نمیرسیدم تو این مدت تولد دایی پوریا و بابا علی و بابا رضا هم بود برای هر ٣تا یه جشن کوچولو گرفتیم و دور هم بودیم..تو این مدت دو بار سرمای بدی خوردی که خیلی روزای بدی بود..خیلی هم لاغر شدی... چهاردستو پا هم میرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی