دختر گلم آندیادختر گلم آندیا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
دختر گلم ویانادختر گلم ویانا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

فرشتهای کوچولوی ما

تولد فرشته ما

1392/7/5 11:22
نویسنده : مامان مریم
365 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه شب بابا حمام بود که دردای مامان شروع شد وقتی بابا از حموم اومد رفتیم بیمارستان مامان همچنان درد داشت تا فردا شبش که متاسفانه ضربان قلب دخترمون افت کرد دکتر گفت باید سزارین بشه و اورزانسی ساعت ٩ و ١٥ دقیقه شب وقتی بابا تو اتاق عمل کنارمون بود و دختر نازمون به دنیا اومد متاسفانه گازی که بهم زده بودن نیمه بیهوش بودم و بابا هرچی ازم سوال میپرسید من فقط حال تو رو میپرسیدمو نتونستم خوب تو روببینم ولی بابامیگه با همون چشمای نازت با صداکردن بابا به بابا نگاه کردی ...   اصلا هم گریه نمیکردی تا اینکه دکتر یه دونه زد به باسنت گریت در اومد و کل اتاق عمل قربون صدقت مبرفتن که چقد ناز و سفیدماچ

zwanger1.gif                  546.gif

بالاخره دنیا اومدی...با وزن ٣٦٥٠ و قد ٥٤     520.gif

بالاخره من مامان شدم... عجیبترین حس دنیا

 چند ساعت بعد که منو بردن بخش و تو رو اوردن پیشم فقط نگاهت کردم خدا رو شکر میکردم و تو دلم قربون صدقت میرفتم خواب بودی مثل فرشته ها....

البته اینم بگم که از همون شب قبل مامان ناهید و خاله اومده بودن بیمارستان حسابی خسته شده بودن یک ساعت قبل دنیا اومدن خاله رفت خونه  تو راه بودن بابا زنگ زد و خبر تولدت داد

بابا شب با کلی خستگی ازمون خداحافظی کرد و رفت خونه با اینکه دوست نداشت بره ...مامان ناهید شب پیش منو تو موند فکر کنم تا صبح بیدار بود و با کوچکترین گریت بغلت میکرد و حسابی قربون صدقت میرفت

صبح بابا اومد پیشمون و کم کم همه...خاله مرضیه و بابا علیرضا مامان فاطمه و بابا رضا و عمه نیلوفر و خاله مولود و مامانی خاله زهرا اومدن ملاقاتمون عصر هم که مرخص شدیم و اومدیم با هم خونه

عکسم تو اداه مطلب میزارم

 

اولین عکسات تو بیمارستان

 

  

اولین عکسای تو خونه و اولین چشم باز کردنات عشقم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ایلیا
13 شهریور 92 13:10
قربونت برم که از همون اولی که به دنیا اومدی جیگر بودی و همچنان هستی و روز به روزم داری خوحلتر میشیدلم برات یه اپسیلون شده


مامان مریم
13 شهریور 92 14:27
مرسی خاله جون