پارک لاله و ساعی
تصمیم داشتیم تو روزای عید بیشتر بریم پارک که متاسفانه به خاطر مهمونیا نتونستیم زیاد بریم و فقط 2 دفعه رفتیم...روزی که رفتیم پارک لاله قبلش بارندگی بود و سرسره ها خیس بودن و تو هم اصرار داشتی که بری رو سرسره ها و هر چی نشونت میدادم که خیس بازم حرف خودتو میزدی و بعدش میگفتی تاب تاب با اینکه خونه هم تاب داری اما ازتاب خسته نمیشی و عاشق تابی همین که از تاب میاوردیم پایین بازم به تاب دیگه رونشون میدادی و میخواستی بشینی رو اون...
خلاصه که از پارک و تاب دل نمیکندی و همشم دوست داری مستقل باشی و واسه خودت راه بری و کسی هم کاری باهات نداشته باشه . فقط وقتی خسته میشی میای پیش ما هی میگی بغل بغل بغل...
یک مقدار زیادم حرف گوش نمیدی و هر کار بهت میگم نکن دقیقا برعکسشو انجام میدی..
عاشق بجه ها هستی و مسخشون میشی و وقتی میبینیشون دنبالشون راه میوفتی و انگار نه انگار ما هستیم هر چی هم صدات میکنیم فایده نداره خیلی بچه ها رو دوست داری..تو عید وقتی باران اذیتت میکرد و هولت میدادی تو اصلا نمیزدیش و فقط میگفتی هول کار بده.. هول نده ..پشتم میزه ..خلاصه که خیلی با محبتی و اصلا با بچه ها دعوا نمیکنی هر کی هم میاد خونمون هر چی اسباب بازی داری زود براش میاری...
اصلا هم ترس نداری از اینکه ما میریم جا بمونی برعکس خیلی از بچه ها اصلا اهل غریبی نیستی و با همه زود گرم میگیری و بغل همه میری و باهمه بازی میکنی که متاسفانه اصلا خوب نیست..
تو پارک ساعی که پله هم زیاد بود دوست داشتی خودت بری ومیرفتی دنبال گربه ها...
عاشق آب و حوض و فواره هستی که تو هر دو تا پارک بود..همش فواره رو نشون میدی و میگی آب بازی و بعدم میدودی سمتش و منو سکته میدادی با شیطنتات..پارک رفتن باهات در عین لذت بخش بودن برای من و بابا خیلی هم سخته چون هم حرف گوش نمیدی هم زیادی نترسی البته اینم بگم نترس بودنت از چیزای خاصیه وگرنه خلی ترسویی از یه چیزای میترسی همه خندشون میگیره..بازم خدا رو شکر ایشالا همیشه تن هر 3تامون سالم باشه من که همیشه فقط از خدا سلامتی میخوام..ایشالا همیشه سالم و سلامت باشی شیطونی کنی شیطونی ماله بچست دیگه!!!
!
اینم بعد از پارک...
چندتا عکسم میزارم ادامه مطلب