باغ شهریار
پنج شنبه با بابا و مامان ناهید و خاله مرضیه و عمو آرش و خاله روفیا و دای پوریا و پارسا رفتیم باغ شهریار عمو آرش اینا... اونجا خیلی شیطنت کردی کلی تپه چاله بودو همش میگفتی ولت کنیم خودت راه بری دستتم هیچکس نگیره همشم میوفتادی خودتو خاک خالی کردی ولی حسابی بازی کردی و خسته شدی دمه غروب خیلی سرد شد منم پیچیدمت تو ژاکتم و تو بغلم از خستگی بدون هیچ تلاشی خوابت برد فرداشم دیدیم دندون آسیاب سمت چپت یه پایش نیش زده مبارکه عزیزم &...
نویسنده :
مامان مریم
13:54